مشاوره رایگان

نمونه کارها

تاریخچه سئو سایت از 1991 تا امروز

تاریخچه سئو سایت

دنبال کردن تاریخچه سئو سایت از جهتی مثل دنبال کردن تاریخ دست دادن است! همه می‌دانیم که وجود دارد و می‌دانیم که بخش مهمی از تجارت است. اما زمان زیادی را صرف فکر کردن به سرآغازهای آن نمی‌کنیم . آنچه بیشتر فکرمان را به خود مشغول می‌کند استفاده‌ی روزمره از آن است.

اما برخلاف دست دادن، سئو سابقه‌ی به‌نسبت کمی دارد و به‌دفعات هم دچار تغییر شده است و همچنان دچار تغییر می‌شود. کاملا مناسب است اگر بگوییم سئو ظاهرا پدیده‌ای است متعلق به هزاره‌ی نود میلادی ، اولین نشانه‌های زاده شدن سئو حوالی سال ۱۹۹۱ ظاهر شدند.

و سئو، در این زندگی به‌نسبت کوتاه، به بلوغ رسیده و با سرعتی کم‌وبیش بالا توسعه یافته است .برای درک این سرعت کافی است به دگرگونی‌های پرتعداد الگوریتم گوگل نگاهی بیندازید.

پس سئو از کجا آغاز شد و چگونه چنین اهمیتی را برای خودش دست‌وپا کرد؟ با ما همراه شوید تا به گذشته سفر کنیم و بکوشیم تاریخچه سئو سایت را بیان کنیم و پاسخی برای این پرسش‌ها بیابیم ،خواهید دید که حاصل این جستجو ماجرایی شنیدنی است.

نگاهی به تاریخچه سئو سایت

اولین‌بار فکر ایجاد یک بایگانی مشترک برای داده‌های سرتاسر جهان در سال ۱۹۴۵ به ثمر نشست. در جولای همان سال دکتر ونوار بوش (Vannevar Bush) ــ که در آن روزها رئیس «اداره‌ی پژوهش و توسعه‌ی علمی» (Office of Scientific Research and Development) بود (این اداره دیگر وجود ندارد) ــ نوشته‌ای را در نشریه‌ی آتلانتیک منتشر کرد که پیشنهاد تهیه‌ی «مجموعه‌ای از داده‌ها و مشاهدات، استخراج مواد متناظر از رکوردهای موجود، و در نهایت وارد ساختن مواد جدید به بدنه‌ی عام رکورد مشترک» را می‌داد. به زبان دیگر و به گمان ما، همان چیزی که امروز گوگل انجام می‌دهد.

چند دهه بعد در سال ۱۹۹۰ الن امتاج (Alan Emtage)، دانشجوی دانشگاه مک‌گیل، آرکی (Archie) را ایجاد کرد، که بعضی‌ها امروزه آن را نخستین موتور جستجو می‌نامند ــ هر چند آن‌طور که بررسی‌های بیل اسلاوسکی، رئیس و بنیان‌گذار Seo by the Sea نشان می‌دهد، این حرف اماواگرهایی دارد. به‌هرحال، به زبان اسلاوسکی، آرکی «بهترین راه آن روزها برای یافتن اطلاعات موجود در سرورهای دیگر اینترنتی» بود و راستش را بخواهید همین حالا نیز (به‌شکلی بسیار ابتدایی) به کار خود ادامه می‌دهد.

 

 

آموزش اصطلاحات سئو سایت 40 مورد کلیدی بیشتر بخوانید

 

 

دهه‌ی بعد شاهد چندین پیشرفت اساسی در این عرصه بود و نسخه‌های تجاری‌تر موتورهای جستجو که امروزه شاید بشناسیمشان در این دهه شکل گرفتند.

  • فوریه ۱۹۹۳: شش دانشجوی دانشگاه استنفورد آرکی‌تکست (Architext) را ایجاد کردند که بعدها به موتور جستجوی Excite بدل شد. بعضی‌ها، مثل Search Engine Land (SEL) معتقدند که اکسایت «انقلابی در شیوه‌ی طبقه‌بندی اطلاعات به وجود آورد» و «از طریق مرتب کردن نتایج بر اساس کلیدواژه‌هایی که درون محتوا یافت می‌شوند و از طریق بهینه‌سازی پشت‌صحنه (backend)» یافتن اطلاعات را آسان‌تر کرد.
  • ژوئن ۱۹۹۳: متیو گری (Mathew Grey) سایت World Wide Web Wanderer را به راه انداخت که بعدها با نام Wandex شناخته شد.
  • اکتبر ۱۹۹۴: مارتین کوستر (Martijn Koster) به معرفی ALIWEB پرداخت که به مالکان سایت‌ها اجازه می‌داد صفحه‌ی خودشان را در آن ثبت کنند (هرچند با کمال تأسف بسیاری از مالکان سایت‌ها از آن بی‌خبر بودند).
  • دسامبر ۱۹۹۳: دست‌کم سه موتور جستجوی «مبتنی بر بات» (bot-fed) وجود داشتند ــ JumpStation، RBSE Spider و World Wide Web Worm ــ و احتمالا معنای این اصطلاح این بود که آنها برای تولید نتایج از روبات‌های تحت وب برای خزیدن در سرورها و محتوای سایت‌های استفاده می‌کردند.
  • ۱۹۹۴: موتورهای جستجوی آلتا ویستا، InfoSeek، Lycos و یاهو به مرحله‌ی ثمردهی رسیدند.
  • ۱۹۹۶: لری پیج (Larry Page) و سرگئی برین (Sergey Brin)، هم‌بنیان‌گذاران گوگل، ساخت موتور جستجویی را آغاز کردند که در ابتدا BackRub نامیده می‌شد.
  • آوریل ۱۹۹۷: AskJeeves معرفی شد و بعدها به سایت com بدل گشت.
  • سپتامبر ۱۹۹۷: نام دامنه‌ی com ثبت شد.

شایان ذکر است که حدود دوازده سال بعد، در ژوئن سال ۲۰۰۹، مایکروسافت موتورجستجوی بینگ را منتشر کرد ــ نسخه‌های قبلی این موتور جستجو با نام‌های Live Search، Windows Live Search و MSN Search نیز شناخته می‌شدند.

اما اینجا همان جایی است که سئو پا به صحنه گذاشت. همزمان با وارد شدن موتورهای جستجو به جریان اصلی اینترنت و رواج یافتن استفاده از آنها، مالکان سایت‌ها کم‌کم زیرکی‌هایشان را رو کردند. آن‌طور که جمعیت سئوی Moz می‌گوید، «این موضوع آشکار شد که با اعمال بعضی تغییرات به‌نسبت ساده می‌توان در نتایج موتورهای جستجو دست برد و با استفاده از اینترنت پولی به هم زد».

البته اگر دقیق نگاه می‌کردید نتایج این موتورهای جستجو را نمی‌شد باکیفیت خواند. و خواننده‌ی عزیز، همین‌جا بود که ماجرای سئو شروع شد.

تاریخچه‌ی مختصر جستجو و سئو

دهه‌ی نود میلادی

وقتی عموم مردم موتورهای جستجو را شناختند و تعداد خانوارهای متصل به اینترنت افزایش یافت، مدتی بود یافتن اطلاعات با سهولت بیشتری همراه شده بود. همان‌طور که گفتیم آنچه در این مقطع اهمیت یافت کیفیت این اطلاعات بود.

گرچه نتایج موتورهای جستجو با آنچه کاربران جستجو کرده بودند می‌خواند، سوای این مطابقت چیز دیگری دست کاربران را نمی‌گرفت، زیرا انبوهی از مالکان سایت‌ها برای بهبود دادن رتبه‌ی خود (که ملاک دیگری برایش وجود نداشت)، برای هدایت ترافیک به صفحات خودشان و برای جور کردن اعداد جذاب برای نشان دادن به تبلیغات‌چی‌های بالقوه صفحاتشان را انباشته از کلیدواژه‌ها می‌کردند.

همچنین مقداری زدوبند هم در کار بود. آنگونه که SEL‌ می‌گوید، افراد، علاوه بر انباشته کردن کلیدواژه‌ها، به «پیوندهای پشتی هرز» (spammy backlink) و افراطی نیز متوسل می‌شدند تا اقتدارشان افزایش یابد. نه‌فقط در آن روزگار ملاکی برای رتبه‌بندی وجود نداشت، بلکه وقتی موتورهای جستجو الگوریتم‌هایشان را متناظر با این مشکلات اصلاح کردند، پیشاپیش نوعی از کارهای سئوی کلاه مشکلی پدید آمده بود که این اصلاحات آنها را رفع نمی‌کردند.

 

 

19 وب سایت درباره سئو که باید بشناسید بیشتر بخوانید

 

 

اما همان وقت بود که دو جوان در دانشگاه استنفورد فکری به ذهنشان خطور کرد

وقتی پیج و برین برای ساختن گوگل دست به کار شدند، آنچه گفتیم یکی از مشکلاتی بود که گریبانشان را گرفته بود. در سال ۱۹۹۸ این دو نفر مقاله‌ای در استنفورد منتشر کردند با نام «آناتومی یک موتور جستجوی فرامتنی و مبتنی بر وب در ابعاد بزرگ» (The Anatomy of a Large-Scale Hypertextual Web Search Engine) و در آن مقاله چنین گفتند:

… الگوی کسب‌وکار رایج در موتورهای جستجوی تجاری تبلیغ کردن است. تحقق اهداف الگوی تجاری تبلیغی همیشه با فراهم آوردن نتایج جستجو باکیفیت برای کاربران همراه نیست.

آنها در همان مقاله برای نخست بار به PageRank‌ اشاره کردند، همان فناوری‌ای که به گوگل کمک می‌کند در رتبه‌بندی نتایج جستجو کیفیت را مبنا قرار دهد و نه صرفا کلیدواژه‌ها را. بعضی ممکن است بگویند که این تز راه بدل شدن سئو به آن چیزی که امروزه می‌شناسیم را هموار کرد.

اوایل دهه‌ی ۲۰۰۰ میلادی

اوایل دهه‌ی ۲۰۰۰ شاهد اولین نشانه‌ّای تفوق گوگل بود. در مسیر کنار گذاشتن تبلیغات از کانون توجه فناوری موتورهای جستجو، گوگل قواعد راهنمایی را برای سئوی کلاه‌سفید تعیین کرد ــ آن نوع قواعدی که «آدم‌های موجه» خود را به آنها ملزم می‌کنند ــ تا وب‌مسترها بدون فرو غلتیدن در دام کارهای مشکوک و متعارف دهه‌ی نود بتوانند رتبه‌های خوبی کسب کنند.

سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲

به گفته‌ی Moz، قواعد راهنمای مذکور هنوز تأثیر واقعی‌ای بر رتبه‌بندی‌ها نداشت، بنابراین افراد خود را درگیر تبعیت از‌ آنها نمی‌کردند. بخشی از سبب این ماجرا این بود که PageRank بر تعداد پیوندهای درون‌سوی یک صفحه‌ی خاص مبتنی بود ــ هر چه تعداد این پیوندها بیشتر بود، رتبه ی آن صفحه نیز بیشتر می‌شد. اما هنوز سنجه‌ای برای ارزیابی میزان موثق بودن این پیوندها وجود نداشت ــ به بیان Marketing Technology Blog، در اوایل دهه‌ی ۲۰۰۰ هنوز می‌شد با توسل به تکنیک‌های پیوند پشتی رتبه‌های بالا را به صفحاتی اختصاص داد که حتی ارتباطی با ملاک‌های جستجو نداشتند.

اما در سال ۲۰۰۱، وقتی برین و پیچ در برنامه‌ی تلویزیون «چارلی رز» ظاهر شدند و میزبان از آنها پرسید «چرا [این موتور جستجو] انقدر خوب کار می‌کند؟»، برین در بخشی از جواب خود تأکید کرد که گوگل ــ البته در آن روزگار ــ یک موتور جستجو است و نه هیچ چیز دیگر و به «شبکه‌ی وب در تمامیت آن [می‌نگرد] و نه صرفا [به] اینکه کدام کلمات در هر صفحه تکرار شده‌اند». این حرف او فضا را مهیای نخستین به‌روزرسانی‌های مهم گوگل در الگوریتم خود کرد، به‌روزرسانی‌هایی که آغازی شد برای سنجش دقیق‌تر کلمات موجود در هر صفحه.

سال‌های ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴

آغاز پدیدار شدن این رویکرد تازه به وب ــ که بر اساس آن این شبکه بیش از صرف کلمات بود ــ در نوامبر سال ۲۰۰۳ و با به‌روز‌رسانی الگوریتم گوگل، با نام «فلوریدا»، بود. تعداد سایت‌هایی که رتبه‌ی خود را از دست دادند به حدی بود که دیدبان موتورهای جستجو (Search Engine Watch) پاسخ سایت‌ها به به‌روزرسانی فلوریدا را «اعتراض» (outcry) گسترده خواند. البته ناگفته نماند که بسیاری از سایت‌ها هم از این تغییر منتفع شدند. اولین بار بود که سایت‌ها برای انجام کارهایی مثل انباشتن کلیدواژه‌ها به‌طور جدی مجازات می‌شدند و این نشانه‌ای بود از اهتمام گوگل برای پاسخ دادن به نیاز کاربران ــ آن هم در درجه‌ی نخست با محتواهای باکیفیت.

در سال ۲۰۰۴ یکی از ابتدایی‌ترین نسخه‌های جستجوی صوتی گوگل رونمایی شد و نیویورک تایمز آن را تجربه‌ای نیمه‌تمام نامید. و درحالی‌که این فناوری در آن روزها کم‌وبیش خام و کودکانه بود ــ کافی است به دستورالعمل‌‌هایی که در ابتدای راه در نظر گرفته شده بود نگاهی بیندازید ــ ، همزمان نشانه‌ای پیشگویانه بود از اهمیت یافتن دستگاه‌های موبایل در سئوی آینده. (به گوش باشید، در ادامه بیشتر در این باره صحبت خواهیم کرد.)

۲۰۰۵: سالی بزرگ برای سئو

یکی از بزرگترین سال‌ها در دنیای موتورهای جستجو سال ۲۰۰۵ بود. در ژانویه‌ی آن سال گوگل با یاهو و MSN همراه شد تا ویژگی دنبال‌کردن‌ممنوع (Nofollow) را بنیان‌گذاری کنند. بخشی از هدف این ویژگی کاهش میزان پیوندها و نظرهای هرز در سایت‌ها، به‌ویژه وبلاگ‌ها، بود. سپس در ژوئن همان سال گوگل جستجوی شخصی‌شده را به راه انداخت که از تاریخچه‌ی جستجو و صفحات مرورشده‌ی فرد برای عرضه‌ی نتایج مرتبط‌تر استفاده می‌کرد.

در نوامبر آن سال Google Analyics به راه افتاد که امروزه هم همچنان برای سنجیدن میزان ترافیک و نرخ بازده (ROI) کمپین‌ها از آن استفاده می‌شود.

 

 

 

معرفی 15 ابزار سئو برای گزارش گیری بیشتر بخوانید

 

 

سال ۲۰۰۹: خانه‌تکانی در سئو

در سال ۲۰۰۹ جهان موتورهای جستجو تاحدی شاهد یک خانه‌تکانی بود. بینگ در ژوئن آن سال عرضه شد و مایکروسافت با رویکردی تهاجمی چنین تبلیغ می‌کرد که این موتور جستجو نتایجی به‌مراتب بهتر از گوگل تولید می‌کند. اما همان‌طور که SEL پیش‌بینی می‌کرد، بینگ نه «آفت جان گوگل» بود و نه توصیه‌هایش برای بهینه‌سازی محتوا تضاد جدی‌ای با توصیه‌های گوگل داشت. در واقع، بر اساس گفته‌ی Search Engine Journal، تنها تفاوت چشمگیر این بود که بینگ تمایل داشت به کلیدواژه‌های به‌کاررفته در آدرس صفحات (URL) اولویت بدهد، و در ضمن به حرف‌های بزرگ و «صفحات برآمده از سایت‌های بزرگ» توجه بیشتری می‌کرد.

در ماه آگوست همان سال گوگل پیش‌نمایشی از تغییر الگوریتم کافئین را عرضه کرد و از عموم کاربران خواست که این «زیرساخت نسل‌بعدی» را آزمایش کنند. آنگونه که Moz می‌گوید هدف این تغییر الگوریتم افزایش سرعت خزیدن، گسترش نمایه، و تلفیق نسبتا دفعی و درلحظه‌ی نمایه‌سازی و رتبه‌بندی بود.

عرضه‌ی کامل کافئین حدود یک سال طول کشید ــ و در نسخه‌ی نهایی سرعت جستجو را نیز بهبود بخشید ــ اما در دسامبر سال ۲۰۰۹ یک جستجوی انعطاف‌پذیر و درلحظه (real-time) منتشر شد و نتایج گوگل دیگر شامل چیزهایی از قبیل توییت‌ها و اخبار فوری هم می‌شد. این کار حرکتی بود در تأیید این مطلب که استفاده از سئو دیگر در انحصار وب‌مسترها نبود ــ از آن لحظه به بعد، خبرنگاران، تبلیغ‌نویسان تحت وب (web copywriter) و حتی سرپرستان اجتماعی (social community manager) مجبور بودند محتوایشان را برای موتورهای جستجو بهینه کنند.

می‌توانید اینجا به سخنان مت کاتس (Matt Cutts)، رئیس بخش هرزوب (webspam) گوگل، درباره‌ی کافئین که در آگوست سال ۲۰۰۹ ادا شده است گوش کنید.

سال ۲۰۱۰ تا کنون

اینکه ببینید هنگام تایپ یک عبارت جستجو در گوگل چه چیزهایی به شما پیشنهاد می‌شود کار مفرحی است. این پیشنهادها را مدیون فناوری Google Instant‌ هستیم، که در سپتامبر سال ۲۰۱۰ عرضه شد. در ابتدا، به بیان Moz این کار باعث شد دست‌اندرکاران سئو «آتش بگیرند» اما بالاخره متوجه شدند که این فناوری واقعا هیچ تأثیری بر روی رتبه‌بندی‌ها ندارد.

اما Google Instant، در کنار تطورات سئو از سال ۲۰۱۰ به بعد، صرفا مرحله‌ی دیگری بود از تحقق مأموریت موتورهای جستجو، یعنی حل مسائل کاربران ــ البته نزاعی هم در طی این مسیر درباره‌ی صفحاتی که نظرات منفی مردم رتبه‌هایشان را بهتر هم کرده بود پدید آمد. آنگونه که گوگل می‌گفت این الگوریتم در نهایت چنان تنظیم شده بود که سایت‌هایی را که از چنین تاکتیک‌هایی استفاده می‌کنند تنبیه کند.

باز هم خبرهایی درباره‌ی Google Instant ، حوال سال ۲۰۱۰

همان سال شاهد اهمیت روزافزون محتوای رسانه‌های اجتماعی در سئو بود. در دسامبر ۲۰۱۰ هم گوگل و هم بینگ بخش «نشانه‌های اجتماعی» (social signals) را به جستجوگر خود اضافه کردند. این بخش در ابتدا مثلا همه‌ی پست‌های نوشتاری فیس‌بوکی مرتبط با شبکه‌ی دوستان شما را که با عبارت جستجوی شما می‌خواند نمایش می‌داد. اما همچنین آغازی بود برای دادن رتبه‌ی صفحه (PageRank) به پروفایل‌های توییتری‌ای که پیوندهای به‌نسبت مکرر به آنها داده می‌شد. اهمیت یافتن توییتر در سئو به همین جا ختم نشد ــ ادامه‌ی ماجرا را بخوانید.

سال ۲۰۱۱: سال پاندا

روال تنبیه سایت‌ها برای استفاده‌ی نابجا از الگوریتم گوگل همچنان ادامه داشت. بعضی از این اتفاقات بیشتر از بقیه عمومی شدند، از جمله آنچه در سال ۲۰۱۱ بر سر Overstock.com آمد. به روایت وال‌استریت جورنال، در آن زمان دامنه‌های ختم شده به .edu عموما در چشم گوگل اقتدار بیشتری داشتند. Overstock از این موضوع استفاده کرد و از مؤسسه‌های آموزشی خواست که به سایتش پیوند بدهند ــ و از کلیدواژه‌هایی همچون »جاروبرقی» و «تخت دوطبقه» استفاده کنند ــ و اوراستوک هم در عوض تخفیف‌هایی را برای دانشجویان و اعضای مؤسسه در نظر می‌گرفت. این پیوندهای درون‌سو باعث بهبود رتبه‌ی اوراستوک در جستجوی عبارات این‌چنینی شد و این روال برقرار بود تا آنکه اوراستوک در سال ۲۰۱۱ این کار را متوقف کرد و گوگل هم اندکی پس از آن به مجازات این سایت پرداخت.

عرضه‌ی پاندا در همین سال بود و در ماه فوریه منتشر شد ــ همان به‌روزرسانی الگوریتمی که باجدیت محدودیت‌هایی را بر مزرعه‌های محتوا تحمیل کرد. مزرعه‌های محتوا سایت‌هایی بودند با انبوهی از محتواهای کم‌کیفیت که مکررا به‌روزرسانی می‌شدند. یگانه قصد این سایت‌ها هدایت نتایج موتورهای جستجو به سمت خودشان بود. نسبت میان تبلیغ به محتوا نیز در این سایت‌ها بالا بود و پاندا چنان طراحی شده بود که این گونه سایت‌ها را پیدا کند.

خود پاندا چندین بار بروز شد ــ و تعداد این به‌روزرسانی‌ها آنقدر بود که Moz به‌روزسانی‌های فرعی پس از سال ۲۰۱۱ را دیگر فهرست نکرد. به‌رغم این نادیده گرفتن، باز هم گاه‌شمار به‌روزرسانی‌های پاندا تا جولای سال ۲۰۱۵ نشان از ۲۸ به‌روزرسانی دارد ــ که سنجیدن تأثیر اغلب این به‌روزرسانی‌ها دشوار است.

۲۰۱۲: پنگوئن وارد ماجرا می‌شود

در آوریل سال ۲۰۱۲ گوگل با عرضه‌ی نخستین نسخه از سری به‌روزرسانی‌های پنگوئن «قدمی دیگر برای پاداش دادن به سایت‌های با کیفیت بالا» برداشت ــ و در فرآیند معرفی این به‌روزرسانی پست یک ماه پیش بینگ مبنی بر تغییر یافتن چهره‌ی سئو را تأیید کرد. پنگوئن سایت‌های را هدف می‌گرفت که با روش‌هایی زیرکانه‌تر‌ و پنهان‌تر از تاکتیک‌های سئو غیرکلاه‌سفید استفاده می‌کردند؛ برای مثال سایت‌هایی با محتوای احتمالا بسیار مفید که اینجا و آنجای صفحاتشان پر بود از پیوندهایی هرز که هیچ ارتباطی با سرفصل‌های H1‌ صفحه نداشت.

شایان ذکر است که سال ۲۰۱۲ همچنین شاهد بازگشت گوگل به ایده‌ی مخالفت با وفور تبلیغات بود. این ایده خود را در به‌روزرسانی «بالای تا» (Above the Fold) نشان داد. این به‌روزرسانی آغازی بود برای پایین آوردن رتبه‌بندی سایت‌هایی که بالای «تا»، یا نیمه‌ی بالایی صفحه، فضای زیادی را به تبلیغات اختصاص می‌دهند.

گوگل سرانجام از هدف قرار دادن خود محتوای هرز فراتر رفت. به‌روزرسانی «وام فوری» (Payday Loan)  ــ که در ژوئن سال ۲۰۱۳ به‌طور رسمی به آن اشاره شد وعرضه‌ی رسمی آن در می همان سال بود ــ بیشتر بر آن دسته از عبارت‌های جستجو متمرکز می‌شد که احتمال تولید نتایج هرز توسط آنها بیشتر بود. این‌ها معمولا عبارت‌هایی بودند درباره‌ی چیزهایی از قبیل وام‌های فوری، و موارد دیگری که شنیدنشان می‌تواند چهره‌ی مادرتان را از شرم سرخ کند. گوگل نظام رتبه‌بندی خود را طور تنظیم کرد که مطالب هرز را از نتایج این جستجوها دور نگه دارد. این کار در عین اینکه لزوما تأثیری بر تلاش‌های سئوی سایت‌های موجه نداشت، نشانگر تلاش‌های گوگل بود برای موثق نگه داشتن نتایج جستجو.

مکانی شدن گوگل

اگر بخواهیم به سنت گذاشتن نام حیوانات بر به‌روزرسانی‌های الگوریتم گوگل وفادار بمانیم، به روزرسانی سال ۲۰۱۴ را به‌روزرسانی  «کبوتر» می‌نامیم (SEL این نام را بر این به‌روزرسانی گذاشت). این به‌روزرسانی تأثیری جدی بر نتایج جستجوی مکانی داشت. در آن زمان چنین به نظر می‌رسید که هدف از طراحی این به‌روزرسانی بهبود جستجوهای مرتبط با برنامه‌ی «نقشه» است؛ آهسته‌آهسته بعضی از فناوری‌هایی که در دیگر کارکردهای جستجوی گوگل به کار رفته بود در برنامه‌ی نقشه نیز وارد شد، مثلا «گراف دانش، تصحیح املای کلمات، مترادف‌ها». جستجوهای مکانی قرار بود به یک عنصر مهم بدل شوند ــ و همان‌طور که کمی بعد خواهید دید اهمیت این جستجوها بیشتر هم شد.

و سپس سال ۲۰۱۵ رسید

شاید مهمترین خبر مربوط به سئو پس از سال ۲۰۱۰ به‌روزرسانی گوگل در آوریل ۲۰۱۵ بود که به حوزه‌ی موبایل مربوط بود. این به‌روزرسانی آغازی بود برای پایین آمدن رتبه‌ی سایت‌هایی که با دستگاه‌های موبایل سازگار نبودند. معنای این تغییر این بود که سئو دیگر به کلیدواژه‌ها و محتوا منحصر نبود ــ پاسخ‌گو بودن طراحی نیز اهمیت یافته بود.

گوگل پیشاپیش در فوریه‌ی سال ۲۰۱۵ این تغییر را اعلام کرد و با عرضه‌ی یک آزمون سازگاری با موبایل به وب‌مسترها اجازه داد که مشکلات بالقوه‌ی سایتشان را ببینند و پیش از منتشر شدن این به‌روزرسانی تغییراتی در سایت خود اعمال کنند. این آخرین به‌روزرسانی گوگل در مورد دستگاه‌های موبایل نبود ــ در آگوست سال ۲۰۱۶ گوگل برنامه‌ای را برای جلوگیری از پاپ‌آپ‌های تبلیغاتی موبایل اعلام کرد.

در ادامه چه خواهد شد؟

شاید باور نکنید اما به نظر می‌رسد که باز هم تغییرات بیشتری در راه باشد.

به سوی دستگاه‌های موبایل و فراتر از آن

همزان با رشد استفاده از دستگاه‌های موبایل ــ ۵۱ درصد از رسانه‌های دیجیتال در دستگاه‌های موبایل و ۴۲ درصد در دستگاه‌های دسکتاپ مصرف می‌شوند ــ طبیعی است که سئو رو کردن به این سمت را ادامه دهد.

از قبل هم می‌شد با مشاهده‌ی طرفداری گوگل از سازگار شدن تجربه‌ی کاربری سایت‌ها با دستگاه‌های موبایل این موضوع را فهمید. پیشبینی ما این است که یکی از امواج آینده‌ی سئو عمدتا به جستجوی صوتی تعلق خواهد داشت. جستجوی صوتی داستان پیچیده‌ی خودش را دارد و این روزها در حال اوج گرفتن است ــ در حال حاضر ۲۰ درصد از جستجوهای گوگل و ۲۵ درصد از جستجوهای بینگ از طریق صوت انجام می‌شود. به عرصه وارد شدن راهنماهای دیجیتال شخصی و صوتی همچون الکسای آمازون هم به این ماجرا شدت و حدت بیشتری داده است.

گرچه احتمالا هنوز راه روشنی برای بهینه‌سازی سایت‌ها برای جستجوی صوتی وجود ندارد ــ و علت عمده‌ی این کمبود فقدان داده‌ها و ابزارهای تحلیلی در این حوزه است ــ ما فکر می‌کنید که در آینده این منابع در دسترس خواهند بود و یکی از ستون‌های مهم دیگر سئو را به وجود خواهند آورد.

مکانی شدن

اما آنچه در پی این موضوع مطرح می‌شود مسئله‌ی مکانی شدن سئو استت و بهینه‌سازی نتایج به‌طوری که مرتبط با منطقه‌ی جستجوگر باشند. این مسئله ‌به‌ویژه در قلمرو جستجوی صوتی وجود دارد ــ برای مثال استفاده از Yelp و بعضی دیگر از گردآورندگان داده‌ی تجاری برای یافتن نتایج پیرامونی برای جستجوهای صوتی اتفاق رایجی است. این موضوع یک فرصت سئو برای مؤسسه‌های تجاری محلی است تا از «جامع، دقیق، و، برای محل ارجاع قرار گرفتن، بهینه» بودن فهرست‌بندی‌هایشان در یک سایت ثالث اطمینان پیدا کنند.

اجتماعی شدن

گرچه معرفی جستجوی درلحظه توسط گوگل در سال ۲۰۰۹ عواقبی اجتماعی به دنبال داشت، رسانه‌های اجتماعی اهمیتی روزافزون در استراتژی سئو می‌یابند. برای مثال وقتی این موتور جستجو در سال ۲۰۱۱ نمایه کردن توییتر را آغاز کرد، این کار اشاره‌ای بود به اینکه در آینده پیدا کردن اطلاعات در رسانه‌های اجتماعی به جستجوکردن  شبیه خواهد شد. در واقع این نمایه‌سازی نسخه‌ی گوگل بود برای مقاومت در برابر مخاطرات آینده، یعنی آن زمانی که ــ اگر بتوانید تصورش را بکنید ــ مردم دیگر به شیوه‌ی امروز از موتورهای جستجو استفاده نخواهند کرد.

برای مثال نام یکی از سلبریتی ‌ها را تایپ کنید ــ مثلا چارلی رز، که پیش از این به یکی از ویدیوهایش اشاره کردیم. نخستین صفحه‌ی نتایج جستجوی این نام شامل پروفایل توییتر و فیس‌بوک او است. علاوه بر اینها به نوار کناری در سمت راست که به زندگی‌نامه‌ی او می‌پردازد توجه کنید ــ آنجا هم چند علامت از شبکه‌های اجتماعی‌ای را می‌بینید که او در آنها عضو است. وقتی کاربران نام یک فرد را جستجو می‌کنند، این اطلاعات یکی از نخستین چیزهایی است که می‌خواهند ببینند.

به هر حال می‌شود فهمید که چرا سئو به یک شغل تمام‌وقت تبدیل شده است. تاریخچه سئو سایت همچنان دگرگونی‌هایی را پیش رو خواهد داشت. انجام سئو نیازمند سطح بالایی از مهارت، اخلاقیات، و همراهی با فناوری است.

البته ما می‌دانیم که گاهی ممکن نیست یک فرد را کاملا به انجام کارهای سئو اختصاص داد، به همین دلیل است که تا آنجا که بتوانیم بهترین منابع را برای یاد گرفتن سئو در اختیار شما قرار خواهیم داد.

پست های بیشتر

پست های بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفده − پانزده =